تراژدی

تراژدی
رقیه ابراهیمی
منبع

تراژدی، نوعی نوشته یا نمایشی است که موضوعی غم انگیز دارد و غالباً بدبختی‌ها، شکنجه‌های جسمی و روحی و خیانت را نشان می‌دهد.

دهخدا آن را مأخوذ از واژۀ «تراگودیا»ی یونانی دانسته و می‌گوید: منظور از آن، اشعار حزن انگیزی است که به طور کلی اساس داستان آن بر افسانه‌ها یا حوادث تاریخی قرار دارد.

قهرمانان داستان‌های مذکور از اشخاص نامدار و مشهور انتخاب می‌شوند و حادثۀ مهمی ابداع می‌گردد که آن حادثه اعم از اینکه عشقی یا جنگی باشد، غالباً دارای نتایج تأثّر انگیز و دردناکی است و صحنه‌های داستان به نحوی طراحی می‌شود که انعکاس بدبختی‌ها و رنج‌های آن، روح خواننده را به شدت منقلب می‌سازد.

تراژدی نخست به وسیلۀ مردم یونان و پس از حماسه سرایی و اشعار غنایی به وجود آمد. اصولاً تراژدی از مراسم مذهبی دیونیسوس ناشی گشت؛ زیرا نیایش و پرستش خدا در این مذهب چنان بود که مطالب و شیوه‌های تازه و جالبی در اشعار غنایی وارد می‌شد که از آن جمله: ستایش و تهییج احساسات و تناوب در ناله‌ها و آوازهای سرور انگیز است.

تراژدی یا غم نامه، نمایش اعمال مهم و جدیّی است که در مجموع به ضرر قهرمان اصلی تمام می‌شوند. یعنی هستۀ داستان (plot) جدّی، به فاجعه منتهی می‌شود. این فاجعه معمولاً مرگ جانگداز قهرمان تراژدی است. مرگی که البته اتفاقی نیست، بلکه نتیجۀ منطقی و مستقیم حوادث و سیر داستان است.

ارسطو در کتاب فن شعر در تعریف تراژدی چنین می‌آورد:
«تراژدی تقلید و محاکات است از یک عمل جدّی و تمام، دارای اندازه‌ای معلوم و معین که خود به خود کامل باشد و در سخن به وسیلۀ آرایش‌های کلام دلپذیر گردد و آن آرایش‌ها به تناسب در اجزاء مختلف اثر به کار رود؛ و از آنجا که تراژدی داستانی است که در صحنه به نمایش در می‌آید، ناگزیر صحنه آرایی باید نخستین قسمت آن باشد و آواز و گفتار دومین قسمت؛ که این دو در تراژدی وسائل تقلیدند». (دیوید دیچز ۱۳۷۹: ص ۶۰)

«در تراژدی معمولاً قهرمان می‌میرد و این مرگ دلخراش باعث «کاتارسیس» می‌شود. «کاتارسیس» را می‌توان «سبک شدگی» هم ترجمه کرد؛ زیرا غرض از آن، این است که بیننده بعد از دیدن تراژدی از اینکه خود دچار چنان سرنوشت فجیعی نشده است، احساس سبکی می‌کند». (شمیسا: ۱۳۸۱: ص ۱۵۱)

قهرمان تراژدی بر اثر بخت برگشتگی ناگاه از اوج سعادت به ورطۀ شقاوت فرو می‌افتد و تغییر سرنوشت، نتیجۀ فعل خطایی است که از قهرمان سرزده است. به عبات دیگر قهرمان، بر اثر نقطه ضعفی که دارد مرتکب اشتباه می‌شود.

یکی از رایج‌ترین انواع نقطه ضعف در تراژدی‌های یونانی «هوبریس» (Hubris) به معنی غرور است. از خود راضی بودن و اعتماد به نفس بیش از حد باعث می‌شود قهرمان تراژدی به نداها و اخطارها و علایم درونی و قلبی و آسمانی توجه نکند.

ارسطو معتقد است: هر تراژدی به طور کلی دارای شش جزء است که چگونگی آن را مشخص می‌سازد:
۱- هسته داستانی یا (Plot) که ترتیب منظم و منطقی حوادث و اعمال است.
۲- قهرمانان و اشخاص (eharacter) که بازی کنان نمایش نامه هستند.
۳- اندیشه‌ها که حرف‌های قهرمانان یا نتایج اعمال آنان است.
۴- بیان یا گفتار که نحوۀ کاربرد و تاثیر کلمات در تراژدی است و طرز بیان باید سنگین و موزون باشد.
۵- آوازگر؛ آوازه‌هایی است که دسته‌های هم سرایان در تراژدی می‌خوانند.
۶- وضع صحنه یا منظر نمایش که مربوط به صحنه آرایی و صحنه سازی است. (شمیسا: ۱۳۸۱: ص ۱۵۳)

تراژدی واقع شدن در مقابل دو شر و نهایتاً انتخاب یکی از دو راه بد و بدتر است. در واقع هر دو گزینه شر است؛ منتهی یکی بد و دیگری بدتر. قهرمان تراژدی معمولاً راضی می‌شود که بد را برگزیند اما فاجعه او را به سوی بدتر می‌برد. اسفندیار یا باید دست رستم را ببندد (بد) یا او را بکشد (بدتر)؛ رستم یا باید بگذارد بر او بند بنهند (بد) و یا اسفندیار را از میان بردارد (بدتر). (شمیسا: ۱۳۸۱: ص ۱۵۶)

یکی از مختصات تراژدی این است که مانند حماسه‌ها همیشه همراه با پیشگویی و پیش بینی است. در داستان رستم و اسفندیار پیش گویی بر عهدۀ جاماسب است و اوست که مرگ اسفندیار را به دست رستم پیش گویی می‌کند.

بخواند آن زمان شاه جاماسب را
همان فال گویان لهراسب را

تراژدی سنتی با داستان فرق دارد و مهمترین فرق آن، این است که تراژدی جنبۀ نمایشی دارد، حال آنکه داستان روایی است. اما از آنجا که تراژدی‌های امروز معمولاً نمایشی نیستند و برخی از داستانها را می‌توان نمایشی کرد، بین داستان و تراژدی شباهت خواهد بود.

دیچز (نویسنده و منتقد معاصر انگلیسی) معتقد است که حماسه شبیه رمان است و «در میان انواع ادبی جهان قدیم، حماسه نزدیک‌ترین انواع به رمان امروز است».

در ادبیات فارسی تراژدی به عنوان گونه‌ای مستقل وجود ندارد. در گذشته نیز در ایران، تراژدی چندان شناخته نبود و از این رو مترجمان عربی و فارسی در آثار ارسطو درک درستی از اصطلاح تراگودیا نیافتند. (انوشه: ۱۳۷۶: ص ۳۳۰)


منابع:
۱- دیچز، دیوید؛ شیوه‌های نقد ادبی، محمد تقی صدقیانی و غلام حسین یوسفی، تهران، علمی، ۱۳۷۹ چاپ پنجم، ص ۶۵–۶۰.
۲- شمیسا، سیروس؛ انواع ادبی، تهران، فردوس، ۱۳۸۱، چاپ نهم، ص ۱۵۲ تا ۱۶۰.
۳- دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامۀ دهخدا، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۲۸.
۴- معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، تهران، نشر سرایش، ۱۳۸۰.
۵- انوشه، حسن؛ گزیدۀ اصطلاحات مضامین و موضوعات ادب فارسی، دانش نامۀ ادب فارسی (۲)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۶، چاپ یکم، ص ۳۳۰.